هشت مارچ و جنس دوم!؟

نوشته: احمد طارق آرین

برای زن که مادر، خواهر و همسر است باید هر روز ارج قایل شد و به هربهانۀ احوالش را گرفت و دستۀ گل و کلامی شهد نثارش کرد.

زن هیچ‌گاه تابع مرد و هیچ قید دیگری نیست و همانطور که مرد به عنوان موجود باارزش آفریده شده و آزاد می‌اندیشد، زن نیز با ارزش آفریده شده و حق دارد آزاد بی‌اندیشد.

هیچ‌کس نمی‌تواند تاریخ وجودی زن را ضعیف‌تر از مرد جلوه دهد. اگر امروز در جامعۀ به خصوص افغانستان زن جنس دوم خطاب می‌شود، نباید آنرا به کتاب‌ها و نصوص خاص نسبت داد، بلکه این رسم و عرف است که بیشتر در کشوری تحت نام افغانستان رقم خورده‌است.

اگر زن در افغانستان قربانی می‌شود، هیچ‌گاه سندی معتبر کتابی مصداق قربانی آن نبوده و این افکار تاریک برخی مرد نماهاست که خود شان را پس از خدا می‌پندارند و تصور می‌کنند هرآنچه می‌اندیشند و بدان عمل می‌کنند درست ‌است.

هستند تعداد کثیری از انسان‌ها و مردان واقعی که زن را به خاطر “زن” ارج می نهند نه به اصطلاح “سیاه سر و ضعیفه” و جایگاه آن را هم به لحاظ اجتماعی و هم شرعی به خوبی درک می‌کنند، برعکس شماری هم زن را جنس دوم به حساب می‌آورند و تصور می‌کنند که زن ابزاری برای مرد می باشد.

زن، زن است و متکی به هیچ ابزار و روز خاص نمی‌شود، باید اندکی عمیق‌تر شد به این موضوع، اگر گذشتۀ زنان افغانستان به بررسی گرفته‌شود، زنان نسبت به امروز از جایگاه برتر و بهتری برخوردار بوده‌اند، زنانی که تاریخ ساز شدند، از ملالۀ معرکۀ میوند گرفته تا گوهرشاد بیگم.

شاید به این جمله اگر اشاره کنیم بی مورد نیست که تعدادی از ما احترام گذاشتن به زن را فراموش کرده‌ایم و با تغییر شرایط، دیدگاه مان را نسبت به زن که همطراز مرد است تغییر داده‌ایم.

اینجا باید صراحت داشته باشد که ارزش‌های دیرینۀ ما نسبت به زن باید احیا شود و همه چیز را از تقدیر و بسترهای غربی فرا نگیریم.

ما باید تمدن زندگی زنان افغان را به کشورهای آنطرفی بیاموزانیم، مگر در همین کشورها نیست که نهاد سال‌مندان دارند و پدر و مادر شانرا به کمال بی‌عزتی در هنگام پیری آنجا می فرستند؟ و مردان شان برای ده‌ها زن قلب و وجود شان را تقسیم می‌کنند؟

پرسشی که مطرح میشود این است که آیا هشت مارچ را در افغانستان به درستی آن تعریف کرده‌ایم؟

هشت مارچ به مثابۀ روز همبستگی و دادخواهی زنان کارگر در تاریخ جهان ثبت است.

فلسفۀ این روز مبارزه برای تأمین حقوق زنان می‌باشد، که از دهه‌های قبل به ویژه به کشورهای جهان سوم به میراث رسیده، اما چگونگی تجلیل از این روز با فلسفۀ اصلی آن کاملاً متفاوت می‌باشد.

برخی تصور می‌کنند که هشت مارچ روز عشق ورزیدن به زن است، در حالی‌که فراموش کرده‌اند که هر روز از زن است، زنی که مادر، خواهر و همسر و از هر جهت واجب الاحترام می‌باشد.

برخی هم فکر می‌کنند که باید در این روز از قشر زن یاد شود صرفاً، آن هم به عنوان قشر ضعیف و محروم، اما خوب است ژرف‌تر بنگریم که زن افغان، زن قهرمان جهان است و در دشوارترین شرایط اولادش را تربیت نموده و مردان قهرمانی را به جامعه تقدیم می‌کند که شاید کمتر در دامن و سرزمین دیگر زاده شده‌است.

در نهایت، روزهای مناسبتی انگیزۀ را برای یادآوری از موضوعات مختلف فراهم می‌کنند، اما خوب است که زنان هر جامعه طبق ارزش و سنت‌های مشروع جوامع خود به آن برخورد نمایند و بسیج بیشتر پیدا کنند و به‌گونۀ پلان‌شده و دوام‌دار روی مشکلات و چالش‌های فراراه زنان به خصوص زنان افغانستان بحث و تبادل نظر نمایند.

زنان افغان باید راه‌های حل مناسب را برای بیرون رفت از مشکلات روی‌دست گیرند و جهت تطبیق و عملی‌شدن آن بالای دولت نیز فشار لازم وارد کنند.

دل خوش‌کردن به چند مراسم تعارفی و نمایشی و سخنان تکراری درد و الم زنان این سرزمین را مداوا نمی‌کند.

این‌جاست که زنان افغان باید به شکفتن برسند و همانطور که در کوتاه‌ترین زمان، برخی شان پشت تریبون‌های مهم دنیا درخشیده‌اند، این روند پُر اطاله را بپیمایند و دست موفقیت شان را همچنان بلند و پُرتوان نگهدارند.

هزاران سال قبل در شمال ولایت هرات شهری بنام کهندژ( قهندز ) وجود داشت که به قول سیفی، این شهر را بخت النصر، پنجصد سال قبل از شهر قدیم هرات و بعد از قلعه اختیار الدین، آباد کرده است. بعضی مورخین هم بنای آن را بنام "خورنوش حاکم عصرمنوچهر" نسبت میدهند و مسلم است که کهندژ، قبل از شهر قدیم هرات بنا شده است. کهندژ، قرنها در پهلوی شهر هرات، با ترقی یا انحطاط، مواجه بوده و روایت است که در صدر اسلام، یعنی در حدود قرن اول هجری، شهر کهندژ هزار و پنجصد سرای(منزل نشیمن)، هشت مسجد جامع، نهصد مسجد و دوکان، چهل حوض و هژده حمام داشته و در عین حال پرورشگاه و اقامت گاه بسی از عالمان و عارفان بوده است، که از جمله میتوان از پیر هرات، حضرت خواجه عبدالله انصاری رح( ۳۹۶-۴۸۱ ) که در کهندژ تولد و تربیت یافته است، نام گرفت. در قرن ششم در فتنه ملا حده، تخریباتی درین شهر رخ داده و در هجوم وحشیانه قوای چنگیزی( ۶۱۷ ) بکلی محو و منهدم شده است. کهندژ در قرون اخیر تدریجا" هموار شده و اراضی آن تحت زرع در آمد، اما بعضی حصص مرتفع، باز هم بصورت تپه های بلند باقی مانده که به مصرخ و تل قطبیان شهرت یافته بود، ولی درین دهه های اخیر، از آن تپه ها هم اثری نیست و در عوض، خانه ها و آبادی های زیادی در اطراف آن، به مشاهده میرسد.

*

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Top