مادر محب الله: دولت باید قاتلان فرزندم را گرفتار و مجازات نماید

افراد مسلح ناشناس به تاریخ ۲۷ جدی، یک جوان را در ولایت هرات به قتل رسانیده اند. این این جوان را محب الله نام داشت و باشنده ی اصلی ولایت غور بود، که هنگام شب از سوی افراد مسلح ناشناس در منطقه ی باغ مراد درمرکز شهر هرات به قتل رسید.

اکنون مادر محب الله به هرات آمده است و از دولت عدالت میخواهد، وی همچنان از رسانه ها تقاضا نموده است تا صدای عدالت خواهی اش را به گوش مسئولان برسانند.

به همین منظور خبرنگار مان مصاحبه ی کوتاهی را به شرح زیر با مادر محب الله انجام داده است که شمارا به خواندن آن دعوت میکنیم.

مادر جان سلام!

سلام برشما!

ابتدا برایتان تسلیت عرض میکنم و خواستیم هدف از سفر شما به ولایت هرات را جویا شویم؟

من به هرات آمده ام که چند روزی را بمان تا به ابتدا به کمک خداوند و بعد به کمک جامعه مدنی و رسانه ها دولت را مجبور به پیگیری چگونگی قتل فرزندم نمایم.

از رسانه ها چه توقع دارید؟

حقیقت یابی و پیام واضع و درست را جمع آوری کردن و انتشار دادن وظیفه ی رسانه ها هست، من هم روی همین منظور تقاضا دارم تا رسانه ها آن رسالتی را که بدوش دارند، به انجام برسانند.

رسانه ها هستند که میتوانند این موضوع را پیگیری نمایند و حقیقت قتل فرزندم را پیدا نمایند، همچنان همین رسانه ها هستند که میتوانند دولت مردان را مجبور نمایند، تا این موضوع و هر موضوع دیگری را به گونه ی جدی مورد بررسی و پیگرد قرار دهد.

دیگر اینکه دو هدف عمده دارم که اول باید دولت متوجه امنیت شهروندان کشور باشد تا هیچ مادر دیگری همانند من داغ دیده نشود و دوم عاملین قضیه قتل فرزند شهیدم محب الله منش باید دستگیر و مجازات شوند و خواست من از رسانه ها نیز همین است که صدای عدالت خواهی من را به گوش دولت مردان برسانند.

آیا شما بالای کسی شک وگمانی دارید یا اینکه قبلآ خانواده ی شما یا شخص محب الله جان با کدام کسی خصومتی داشته است؟

نه خیر فرزندم! شهید محب الله جان از روز شهادت اش تا سه ماه و ۱۴ روز بعد سن ۲۵ سالگی را تکمیل میکرد و به بهار ۲۶ قدم میگذاشت، تا امروز من ندیدم که او همراه همسن و سالهایش، دوستان و اقوام حتی کوچکترین خمی به ابرویش بیاورد.

شما میتوانید از جامعه مدنی، خبرنگاران و هر فرد باشنده ی غور پرسان کنید، که از سوی خانواده ی ما و شخص شهید محب الله جان به هیچ کسی کوچکترین گزند وزخم زبانی نرسیده است و ما با هیچکسی هیچ نوع دشمنی نداشتیم.

جای سوال و تعجب مردم ما و مردم غور هم همین است که چرا چنین شخص بیگناهی با چنین حادثه ی روبرو شود!؟

من افتخار میکنم که چنین اولاد فرزانه ی را تربیه و تحویل جامعه کرده بودم، خیلی از مردم برای همدردی به خانه ی ما میآیند و قسم میخورند که از روزی که این حادثه صورت گرفته است، آنقدر اندوهگین هستیم که هربار به خانه های خود سر سفره ی غذا، صرف به رسم احترام میشنیم و هیچ میلی به غذا خوردن نداریم و همین خود بیانگر جایگاه شهید محب الله در دل های مردم است.

حالا هم خواست من از دولت همین است که عاملان این جنایت باید دستگیر وبه پنجه ی قانون سپرده شوند، تا اینکه باز توسط این جنایت کاران، مادردیگری همانند من داغ دیده نشود و از طرفی هم سر زخم های دل من مرهمی گذاشته شود.

من خودم زیاد تلاش کردم که از دوستان، همصنفیان، کسانیکه همرایش وزرش میکردند و حتی مردم پرس وجو نمایم، که مبادا فرزندم با کسی دعوای کرده باشد و ناراحتی وجود داشته که کسی در پی قتل او برآمده ولی از هرکسی که پرسان کردم بجز توصیف و بیان خلق خوش شهید محب الله حرفی دیگری نداشتند.

به همین خاطر دردی که مارا آزار میدهد این است که اگر میدانستیم و یا واقیعت میداشت که یکبار فرزند مان با لحن تند با کسی صحبت کرده، همین جهالت باعث بروز این حادثه شده است و کدام کسی در پی قتل او برآمده ولی من نمیدانم که چرا این قضیه چنین گنگ و سوال برانگیز است.

شهید محب الله به تازه گی ازدواج کرده بود و تا روزی که به شهادت رسید از عروسی اش ۴ ماه و شانزده روز سپری شده بود.

محب الله جان از ۴ ساله گی به مکتب رفت و تا بیست ساله پوهنتون را تمام نمود، که در حدود ۴ سال میشود درخدمت جامعه بود.

به همین خاطر من به هرات آمده ام که شما مثل اولاد من، مثل فرزند من محب االله هستید، تمنا دارم در کنار من ایستاده باشید و صدای عدالت خواهی من را بلند نمائید.

ما انعکاس صدای عدالت خواهی و خواسته های مشروع مردم را رسالت خود دانسته و از شما بخاطر انجام این مصاحبه تشکر میکنیم.

سلامت باشید، خداوند شمارا حفظ کند!

هزاران سال قبل در شمال ولایت هرات شهری بنام کهندژ( قهندز ) وجود داشت که به قول سیفی، این شهر را بخت النصر، پنجصد سال قبل از شهر قدیم هرات و بعد از قلعه اختیار الدین، آباد کرده است. بعضی مورخین هم بنای آن را بنام "خورنوش حاکم عصرمنوچهر" نسبت میدهند و مسلم است که کهندژ، قبل از شهر قدیم هرات بنا شده است. کهندژ، قرنها در پهلوی شهر هرات، با ترقی یا انحطاط، مواجه بوده و روایت است که در صدر اسلام، یعنی در حدود قرن اول هجری، شهر کهندژ هزار و پنجصد سرای(منزل نشیمن)، هشت مسجد جامع، نهصد مسجد و دوکان، چهل حوض و هژده حمام داشته و در عین حال پرورشگاه و اقامت گاه بسی از عالمان و عارفان بوده است، که از جمله میتوان از پیر هرات، حضرت خواجه عبدالله انصاری رح( ۳۹۶-۴۸۱ ) که در کهندژ تولد و تربیت یافته است، نام گرفت. در قرن ششم در فتنه ملا حده، تخریباتی درین شهر رخ داده و در هجوم وحشیانه قوای چنگیزی( ۶۱۷ ) بکلی محو و منهدم شده است. کهندژ در قرون اخیر تدریجا" هموار شده و اراضی آن تحت زرع در آمد، اما بعضی حصص مرتفع، باز هم بصورت تپه های بلند باقی مانده که به مصرخ و تل قطبیان شهرت یافته بود، ولی درین دهه های اخیر، از آن تپه ها هم اثری نیست و در عوض، خانه ها و آبادی های زیادی در اطراف آن، به مشاهده میرسد.

*

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Top