نوشته: احمد طارق آرین
تنها وظیفۀ ما شده تکرارنویسی و تجلیل رویدادهای تاریخی، نه آموختن از آنچه بر سر این ملت گذشته است و تازه مهم هم نیست که چه کسانی در جریانات تاریخی قربانی شدهاند و باید برای اولاد یتیم و زنان بیوههای شان چه کاری انجام شود.
همه کار مان شده تجلیل، شعار و اِشعار تاریخی و نفعبردن از آن، شکی نیست که تاریخ گواه رویدادهای بسیار مثبتی هم بودهاست که باید برخی شانرا الگو قرار داد و برخی را هم از صفحۀ روزگار حذف کرد.
باید عمیق تر شد که نمیشود همه نسلها را قربان تاریخ و افراد خاص کرد، بلکه تجربه گرفتن از تاریخ بزرگترین رویدادی خواهد بود برای بهترشدن آیندۀ متبلور.
به گفتۀ حضرت علی(رض): اگر کارهای گذشته بر بهبود کارهای آیندۀ اثر مثبت نگذارد، پس موفقیت به دست نیامدهاست.
به دید من اگر همه داشتههای مانرا متکی به تاریخ سازیم، امروز و فردا را قربانی آن نمودهایم و این ما هستیم که ذهنیت پیروّشدۀ مانرا زنجیر و در گیر و دار تاریخ ساختیم و درهمین محدوده همچنان باقی خواهیم ماند.
همه معتقدیم برای حفظ افتخارات تاریخی، اما نه به آن مرز که ما را به سوی یک عقب گرد شدیدی سوق دهد. ظاهراً تا حال به این عقبه حرکت کردهایم، چرا که تاریخ باید سرنوشت یک ملت را به سوی دگرگونی مثبت سوق دهد و حداقل سرنوشت نسبی برای زندگی مرفه را فراهم سازد.
آنچه استنباط میشود این است که تاریخ به نفع گروههای خاصی گِره خوردهاست و تلاش میشود، که برای حفظ جایگاه و موقف پیشین همچنان مایه گذاشته شود و حتی اگر اشتباهاتی هم در تاریخ تکرار شدهباشد، نادیده گرفتهشود.
در حالیکه به نقد گرفتن ناکامی و اشتباهات تاریخی ممکن بتواند گِرهگشاه برخی مشکلات این ملت رنجدیده باشد.
وقتی به تقویم افغانستان نظری بیاندازید، به فکر فرو میروید که ادعای پُر مدعایمان از نتایج تاریخ پُردستاورد کجاست و برونداد آن برای مردمان معاصر افغانستان چه بودهاست؟
به گفتۀ ویل دورانت: یک بخش از تاریخ به تعصب گِره خوردهاست، اگر به چگونگی تجلیل روزهای تاریخی کشورمان نظر اندازیم، به وضوح درمییابیم که همزمان به فرارسیدن این روزها، جبهه گیریهای گروهها و افراد اوج میگیرد. این جبهه گیریها مصداق همان تعصب است.
ژان پل سارتر به این عقیدهاست که تاریخ، یک ماشین خودکار و بیراننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلکه تاریخ همان خواهد شد که ما میخواهیم. اصلی ترین پرسش که مطرح میشود این است، آنانیکه سنگ ارزش شماری از روزهای تاریخی را به سینۀ حمل میکنند، تا چه اندازۀ از دروندادهای تاریخی به نفع آینده ملت شان بهره گرفتهاند؟
این عالیجنابان که امروز حنجرههای مصنوعی شان برای جذب بیشتر اذهانعامه به صدا درمیآید، خوب از عمق دل میدانند نزد ملت و صاحب ملت شرمندهاند، چون کار مثمر ثمر انجام ندادهاند و به روی خود هم نمیآورند.
تا جایکه من شاهد داستانهای تاریخی و تجملاتی هستم، تجلیل روزهای تاریخی جز گپهای تکراری و رخنمایی چیزی را دنبال نمیکند.
هرجایکه حرف از تاریخ میشود، به شعار تکراری برمیخورید “ملت مجاهد پرور” کسی بگوید نتایج جهاد و مجاهدت کجاست؟
همان موترهای زری لک دالری و یا بیلدینگهای میلیون دالری، یا نه همان فرزندان سفارتخانهیی که در بهترین پوهنتونها و دانشگاههای دنیا تحصیل کردند و بالعکس، تعدادی کثیری از همقطراران شان و فرزندان همطرازان آنها در عالم هردم شهیدی بهسر برده و یاهم دست به گدایی میزنند.
البته، بودند چهرههای پاک و صادق که جهت رضای خدا ایستادند و مبارزه کردند، اما نمیشود همه را به این ترازو کشید.
من باور دارم اگر زمانی قضاوت دقیق نسبت به افراد سودجو و همۀ آنهایی که از خون مردم تغذیه نمودهاند و از رویدادهای تاریخی به نفع خود و خانوادههای شان بهره بردند صورت گیرد، به یقین تناب دار از این عالیجنابان به خوبی استقبال خواهد کرد.