نا بسامانی در گفتمان جنسیتی زن

شناخت و تعریف جنسیتی زن، هنوز به شکل معمایی ناگشوده، درعلوم انسانی می نماید.

نویسنده: هما همت

تمرکز به مفهوم انتزاعی جنسیت زن، بدون تاکید و توجه به مشترکات انسانی، بین زن و مرد در مقام نظراهمال کاری دیگریست. پاسخ تمام مسایل وجودی زن در غرفه حقوق یافت نخواهد شد و گفتمان مسلط با هر پشتوانه، فمینیستی یا سنتی، تنها با احتجاج آوردن از حقوق یا دین، سامانی نمی یابد.

جرثومه های شخصیتی زن، در خاک سنت وشاخه هایش در هوای پست مدرنیسم، برکشیده شده است. اینکه گفتمان تنها به برکندن ریشه ها، بدون در نظر گرفتن شرایط مساعد، برای رشد شاخه های وجودی زن همت گمارد، امر مطلوبی نخواهد بود، زیرا پایداری و شکوفایی هیچ درختی بدون ریشه ای سالم، امکان پذیر نیست.

در جوامع سنتی، تنها با سلاح حق نمی توان به واکاوی متون فقهی درباره زن پرداخت.

احکام فقهی درگذر زمان، آنقدر صلب شده اند، که برای شکستاندن آنها و رسیدن به حقیقت دین در باب زن، باید از علوم پایه ای و انسانی دیگری، چون فلسفه، ادبیات، عرفان و روان شناختی، بهره جست.

اسلام در طول تاریخ بشر، نخستین دینی است، که صراحتا زن را در گوهر، انسانیت همتای مرد می داند.

ترجمه: (ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبایل قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید. گرامیترین شما نزد خداوند، با تقوا ترین شماست) نحل ۱۳

و در بخش های دیگر همین مفهوم را با شیوه های متفاوتی بیان داشته. آیات غافر ۴۰، نجم ۴۵، شوری ۴۹، آل عمران ۱۹۵، نساء ۱۲۴، قرآن حق انسانیت را به هر دو جنس، بدون تبعیض می بخشد، زیرا روح مذکر و مونث ندارد.

فقه اسلامی با جزم اندیشی خود و حقوق با سوداهای بی پایانش که هر دم طرحی برای زن بر می کشند، تا با اخلاق قوی گشته با مبانی فلسفی وانسان شناسی، سازشی نجویند، چیزی جز سرگشتگی برای زن، نخواهند داشت.

گفتمان جنسیتی، باید ظرافتها و آسیب های وجودی زن را درنظر بگیرد، چون بیشتر نیروی این گفتمان درجدلهای برخاسته از حقوق محض، ضایع می شود و اگر از حالت تهاجمی بیرون آمده وبیشتر بر روی مشترکات انسانی تحقیق انجام پذیرد، سود بیشتری درپی خواهد داشت.

اگر واکاوی این جدال جنسیتی را تنها به حقوق یا فقه بسپاریم، معمای جنسیتی زن هیچ گاه حل نخواهد شد و هویتش درزیر توده ای از استدلال های خشک حقوقی و فقهی، آسمان صاف، استقلال را نخواهد دید.

جوامع سنتی، بدون در نظر گرفتن شرایط فرهنگی و دینی، خود در راه بدست آوردن حقوق زن، آسیب هایی از راه انباشتگی کینه و خشم در او ایجاد می کنند، که به هر گفتمان مردانه ای بدبین می شود و بی اعتمادی ومهار نساختن اغراض او را از درک حقیقت جنسیت، خویش عاجز می سازد.

دنیای انسانی و طبعیت همیشه با نوعی تناقض فطری همراه بوده و انکار این تناقضات، مباحث نظری را به انجام عملی سودمند نمی رساند.

ذهن همیشه در مقابل تناقض گویی های زبانی واکنشی بر اساس پیش فرضهای از قبل تعیین شده دارد و اینکه چطور راهی به تعادل از بین مجموعه ای از تناقضات پیدا کند، نیاز به مهارت و تمرین دارد، که شرط اول آن رها شدن از پیش فرض های برساخته ذهنی تا حدیکه نظر را به انصاف تعبیه دارد و لوث غرض آن را نیالاید.

زن آشیانه است با ذاتی آمیخته و مشتاق به زیبایی که اگر زیبایی ذاتیش به افکارش راه یابند به دنیای دیگری از معانی و دانش رسیده، که رنگ اصیلی از زنانگی خواهد داشت و منتهی به چاره جویی های بکری خواهد شد، که هیچ نظریه پرداز مردی قدرت رسیدن به آنرا نخواهد داشت.

برای رسیدن به چنین نگاه زنانه و اصیلی باید بر روی ویژه گی های انسانی زن، تاکید صورت گیرد. قیل و قالهای مغرضانه، شخصیت او را تضعیف می کنند.

باید درونگرایی ژرفی بر پیکر گفتمان جنسیتی زن تزریق شود، تا با پیدا کردن کاستی هایش سامانی پذیرد.

اینکه چطور به این پردازش دست می یازد، نیازمند کار صاحب نظرانی از حوزه های دیگر علوم انسانی است، کلاف این گفتمان آنقدر در هوای سیاست و حقوق تاب برداشته، که با یک یا دو دست باز نشدنیست.

دراینکه نظام سرمایه داری زن را منبع درآمدش ساخته، هیچ شکی نیست، پیدا نکردن گفتمانی اثربخش و میدان را به غول مصرف گرایی سپردن، زن را طعمه و اسیر سیاستی دیگر خواهد، ساخت که تاوانی سنگینتر از مرد یرایش در پی دارد.

باید افکاری که از هر حزب و دینی به نابسامانی این گفتمان، در جهت منافع ایدیولوژیکی خود دامن می زنند، شناسایی شده و با جایگزینی مناسب و سود بخش پر شود.

نمی توان با کلی گویی های فقهی و اخلاقی برای این گفتمان نسخه مشخصی پیچید، ادعا داشتن راه حل مشخص برای حل این معضلات حقوقی زن، لاف و گزافی بیش نیست. اما ارایه دادن نظریاتی که پیدا کردن طرح را آسانترو خطاهایش را کمتر می کنند، گرچه شرط کافی نیست، اما لازم هست، باید از اشتباهات آن به مدد علوم دیگر کاست.

درین میان، اگر جایگاه اخلاق پر رنگتر شود، زن در تعاملات خانوادگی و اجتماعی اش، آسیب کمتری دیده، در مواجهه با دنیای خشک و خشن حقوق، طبیعت اصیل زنانه اش را، بهتر حفظ می کند.

درجهانی که با نظریات بر ساخته مردان در راه کسب قدرت و ثروت بیشتر رو به ظلم و کشتار می تازد، رونق افکاری زنانه و اصیل به صلح و سازش نزدیک تر خواهد بود.

هزاران سال قبل در شمال ولایت هرات شهری بنام کهندژ( قهندز ) وجود داشت که به قول سیفی، این شهر را بخت النصر، پنجصد سال قبل از شهر قدیم هرات و بعد از قلعه اختیار الدین، آباد کرده است. بعضی مورخین هم بنای آن را بنام "خورنوش حاکم عصرمنوچهر" نسبت میدهند و مسلم است که کهندژ، قبل از شهر قدیم هرات بنا شده است. کهندژ، قرنها در پهلوی شهر هرات، با ترقی یا انحطاط، مواجه بوده و روایت است که در صدر اسلام، یعنی در حدود قرن اول هجری، شهر کهندژ هزار و پنجصد سرای(منزل نشیمن)، هشت مسجد جامع، نهصد مسجد و دوکان، چهل حوض و هژده حمام داشته و در عین حال پرورشگاه و اقامت گاه بسی از عالمان و عارفان بوده است، که از جمله میتوان از پیر هرات، حضرت خواجه عبدالله انصاری رح( ۳۹۶-۴۸۱ ) که در کهندژ تولد و تربیت یافته است، نام گرفت. در قرن ششم در فتنه ملا حده، تخریباتی درین شهر رخ داده و در هجوم وحشیانه قوای چنگیزی( ۶۱۷ ) بکلی محو و منهدم شده است. کهندژ در قرون اخیر تدریجا" هموار شده و اراضی آن تحت زرع در آمد، اما بعضی حصص مرتفع، باز هم بصورت تپه های بلند باقی مانده که به مصرخ و تل قطبیان شهرت یافته بود، ولی درین دهه های اخیر، از آن تپه ها هم اثری نیست و در عوض، خانه ها و آبادی های زیادی در اطراف آن، به مشاهده میرسد.

*

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Top